نظر خود را در خصوص عشق مختار به امام حسین ع و انتقام خون ان امام بگویید ممنونم
تاریخچه تکیههای پایتخت/ از تکیه تجریش تا تکیه درخونگاه | |
تکایا و حسینیه های تاریخی محله های معروف و قدیمی تهران مراسم چندین ساله عزاداری سید الشهدا (ع) را با آداب و رسوم متولیانش زنده نگه داشته اند. | |
به گزارش خبرنگار مهر، از گذشته مردم تهران برای برگزاری مراسم عزاداری در ایام محرم به مکان های بزرگی می رفتند و دسته جمعی عزاداری می کردند اما در دوره رضاشاه معدوم برای جلوگیری از اتحاد مردمی در این ایام، عزاداری برای سالار شهیدان ممنوع شد به همین دلیل برخی از مردم این مراسم را در خانه های خود برگزار می کردند از همان زمان روضه خوانی های خانگی و جمع های کوچکتر و متعددتر برای برگزاری این مراسم تشکیل شد. در این ایام سید ابراهیم سادات اخوی، منزل مسکونی خود را وقف کرد و آن را به محلی برای برگزاری مراسم عزاداری سید الشهدا تبدیل کرد به گونه ای که در این خانه که در چهارراه سیروس تهران واقع شده، هنوز بعد از 150 سال این مراسم به سبک و سیاق قدیمی خود برگزار می شود. از همین زمان بود که جمع های مختلف نام های متفاوتی نیز گرفتند. سجادیه، حسینیه، مهدیه( محل برگزاری مراسم مخصوص حضرت مهدی(عج) )، تکیه و ... مکان هایی شدند که هر کدام برای مناسبتی خاص مراسم برگزار می کردند به عنوان مثال در تکیه مخصوص برگزاری مراسم عزاداری محرم مردم دور تا دور مکان مورد نظر می نشستند و عده ای که در وسط تکیه بودند سینه زنی می کردند در وسط این تکایا مراسم تعزیه خوانی نیز برگزار می شد و مکان آن به گونه ای بود که مردمی که دور تا دور نشسته بودند، برای دیدن تعزیه اشراف کامل داشتند. هر چند که اکنون شکل و شمایل این تکایا تغییر کرده است اما برخی از آنها چند منظوره ساخته می شد مانند تکیه تجریش که در زمان غیر از محرم به عنوان بازار میوه و تره بار از آن استفاده می شود. اما برخی تکایا مانند تکیه نیاوران یک کاربری دارد. تکیه معروف دیگر تهران، تکیه رضا قلی خان نام دارد که متعلق به فردی به همین نام بوده است. از این تکیه که آن هم در نزدیکی چهارراه سیروس و خانه سادات اخوی واقع شده است، تنها بخش حسینیه آن با سقف محرابی اش باقی مانده، چون در دوره قاجار که ساختمان های خیابان چهار راه سیروس تخریب شد بسیاری از بخش های آن در طرح توسعه خیابان از بین رفت سقاخانه آن نیز به مکانی متروک تبدیل شده است با این حال این تکیه در این ایام میزبان اهالی محل است. تکیه درخونگاه هم از تکایای معروف تهران است که به نخل قدیمی اش شهرت دارد و در نقشه های بسیار قدیمی تهران، نام آن ذکر شده است. هر محله ای در تهران دارای یک تکیه بوده است مانند تکیه آقا بهرام اسماعیل بزار، افشارها، بربری ها، پهلوان شریف، پامنار ... اما برخی از آنها به دلیل نام و رسم متولی اش و یا قدمتش اکنون از تکایای معروف تهران به حساب می آیند که بر خلاف تصور بسیاری از آنها با وجود معماری زیبا و قدیمی در فهرست میراث فرهنگی قرار ندارد و رو به تخریب هستند مانند تکیه امین الضرب که چندی پیش بدون اطلاع سازمان میراث فرهنگی تخریب شد. از آنجا که طی سالها مردم مختلفی با فرهنگ های متفاوت وارد کلانشهر تهران و پایتخت شدند، هر کدام با هر قوم و قبیله ای در محل سکونت خود جمعی را برای برگزاری این مراسم تشکیل دادند و اکنون بعد از سالها هنوز هم این آیین ها را در جای جای تهران می توان دید. برخی مانند افغانی های مقیم ایران در مسجد سید مهدی لاله زاری خیابان منتهی به شهرری زنجیز زنی و مراسم عزاداری برگزار می کنند زنجیرهای این عزاداران حسینی بسیار سنگین است. برخی از بازاریان نیز درمسجد ملک بازار تهران صنف خرازها جمع می شوند و غذای دو رنگ نذری را همانند گذشته در مجمع های بزرگ ریخته و پخش می کنند. آنها هم گردهم می آیند و سینه و زنجیز می زنند. در بازار ترکها هم رسم است که "یرالما یومورتا" ( تخم مرغ، سیب زمینی و نان) و نوعی چای یا قهوه نذر می کنند. سوز نوحه ها و عزاداری های این قوم ایرانی بسیار زبانزد است. اما پر شورترین نوحه ها از آن کربلایی های مقیم تهران است که در چهارراه گلوبندک خیمه بزرگی را علم کرده و آن را در روز عاشورا آتش می زنند. نظم و ترتیب کربلایی ها در اجرای مراسم سینه زنی و نوحه خوانی به زبان عربی ویژگی این افراد است. علم کشی در روز سوم شهادت به نشانه روانه شدن طایفه بنی اسد در خیابان های اصلی تهران برگزار می شود و علم های هر هیئت پشت سر یکدیگر در خیابانها گردانده می شوند. مراسم عزاداری در شهرهای دیگر نیز به سبب آداب و رسوم گذشته همچنان در برخی از محلات معروف شهرها به همان سبک برگزار می شود به عنوان مثال در شهر قزوین زنان، بیل به دست به یاد قوم بنی اسد که اجساد واقعه کربلا را دفن کردند، روز سوم شهادت امام حسین (ع) از خانه ها بیرون آمده و عزاداری می کنند. مردم در اردبیل هم خود را با گل می شویند و سینه می زنند در تهران برخی از قومیت ها گل به سر می مالند. در هر محله از تهران و یا هر شهر از ایران هر آداب و رسومی با هر نوع کیفیت اجرایی که ویژه ایام محرم برگزار می شود تنها نماد این است که عزاداران در غم این ماه شریک غم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) باشند، حال سینه زنی و موی پریشانی در شهرهای جنوبی باشد و یا زنجیرزنی در شهرهای شمالی. |
ط±ظˆظ† ظ…ظˆط¦ع© (Ron Mueck) ط§ط³طھط±ط§ظ„غŒط§غŒغŒ طھط¨ط§ط±طŒ ط®ط§ظ„ظ‚ ظ¾غŒع©ط±ظ‡ ظ‡ط§غŒ ط±ط¦ط§ظ„غŒط³طھغŒطŒ ط¯ط±طط§ظ„ طط§ط¶ط± ط³ط§ع©ظ† ظ„ظ†ط¯ظ† ط§ط³طھ. ظˆغŒ ظ¾غŒط´ ط§ط² ط±ظˆغŒ ط¢ظˆط±ط¯ظ† ط¨ظ‡ ط®ظ„ظ‚ ط§غŒظ† ظ¾غŒع©ط±ظ‡ ظ‡ط§ ط¨ظ‡ طط±ظپظ‡ ط³ط§ط®طھ ط¹ط±ظˆط³ع© ط¨ط±ط§غŒ ط´ظˆظ‡ط§غŒ طھظ„ظˆغŒط²غŒظˆظ†غŒ ظˆ ط³ط±غŒط§ظ„ظ‡ط§غŒ ع©ظˆط¯ع©ط§ظ†ظ…ط´ط؛ظˆظ„ ط¨ظˆط¯. ظˆغŒ ظ¾ط³ ط§ط² ط¢ظ† ط¨ظ‡ ظ„ظ†ط¯ظ† ظ…ظ‡ط§ط¬ط±طھ ع©ط±ط¯ ظˆ ط¯ط± ط´ط±ع©طھ طھط§ط²ظ‡ طھط§ط³غŒط³ط´ ط¨ظ‡ ط¹ع©ط§ط³غŒ طط±ظپظ‡ ط§غŒ ط¨ط±ط§غŒ طµظ†ط¹طھ طھط¨ظ„غŒط؛ط§طھ ظ¾ط±ط¯ط§ط®طھ. ط³ط±ط§ظ†ط¬ط§ظ… ط¨ظ‡ ط§غŒظ† ظ†طھغŒط¬ظ‡ ط±ط³غŒط¯ ع©ظ‡ “ط¹ع©ط§ط³غŒ طھط§طط¯ ط²غŒط§ط¯غŒ طط¶ظˆط± ظپغŒط²غŒع©غŒ ط´غŒط، ط§ظˆظ„غŒظ‡ ط±ط§ ظ†ط§ط¨ظˆط¯ ظ…غŒع©ظ†ط¯â€œ. ط¨ظ†ط§ط¨ط±ط§غŒظ† ط¨ط§ط± ط¯غŒع¯ط± ط¨ظ‡ ظ‡ظ†ط±ظ‡ط§غŒ ط²غŒط¨ط§ ظˆ ط§غŒظ† ط¨ط§ط± ظ…ط¬ط³ظ…ظ‡ ط³ط§ط²غŒ ط±ظˆغŒ ط¢ظˆط±ط¯.. ط¯ط± ط§ظˆط§غŒظ„ ط¯ظ‡ظ‡ ظ†ظˆط¯ ط¯ط±طط§ظ„غŒ ع©ظ‡ ظ‡ظ†ظˆط² ط¯ط± طµظ†ط¹طھ طھط¨ظ„غŒط؛ط§طھ ط¨ظˆط¯ ط§ط² ظˆغŒ ط®ظˆط§ط³طھظ‡ ط´ط¯ طھط§ ط§ط«ط±غŒ ظپظˆظ‚ ط§ظ„ط¹ط§ط¯ظ‡ ط·ط¨غŒط¹غŒ ط®ظ„ظ‚ ع©ظ†ط¯. ط±ظˆظ† ط¯ط± ط§غŒظ† ط§ظ†ط¯غŒط´ظ‡ ط¨ظˆط¯ ع©ظ‡ ع†ظ‡ ظ…ط§ط¯ظ‡ ط§غŒ ظ…غŒطھظˆط§ظ†ط¯ ط§غŒظ† ظ…ظ†ط¸ظˆط± ط±ط§ ط¨ط±ط¢ظˆط±ط¯ظ‡ ع©ظ†ط¯.
ظ„ط§طھع©ط³ (ظ„ط§ط³طھغŒع© ط®ط§ظ…) ظ¾ط§ط³ط® ظ…ط¹ظ…ظˆظ„ ط¨ظ‡ ط§غŒظ† ظ¾ط±ط³ط´ ط¨ظˆط¯طŒ ط§ظ…ط§ ط±ظˆظ† ط¯ط± ظ¾غŒ غŒط§ظپطھظ† ظ…ط§ط¯ظ‡ ط§ظˆظ„غŒظ‡ ط§غŒ ط¨ظˆط¯ ع©ظ‡ ط³ط®طھ طھط± ط¨ظˆط¯ظ‡ ظˆط§ظ…ع©ط§ظ† ط§ط¹ظ…ط§ظ„ ط¬ط²غŒغŒط§طھ ط¨غŒط´طھط±غŒ ط±ط§ ظ…غŒط³ط± ط³ط§ط²ط¯. ط®ظˆط´ط¨ط®طھط§ظ†ظ‡طŒ ظˆغŒ ط¬ظˆط§ط¨ ط®ظˆط¯ ط±ط§ ط¨ط± ط±ظˆغŒ غŒع© ظ…ط¬ط³ظ…ظ‡ طھط²ط¦غŒظ†غŒ ع©ظ‡ ط¨ط± ط¯غŒظˆط§ط± غŒع© ط¨ظˆطھغŒع© ط¢ظˆغŒط®طھظ‡ ط´ط¯ظ‡ ط¨ظˆط¯ غŒط§ظپطھ. ظ¾ط§ط³ط® ط±ط²غŒظ† ظپط§غŒط¨ط±ع¯ظ„ط§ط³ ط¨ظˆط¯ ع©ظ‡ طھط§ ط¨ظ‡ ط§ظ…ط±ظˆط² ط¨ظ‡ ط¹ظ†ظˆط§ظ† ظ…ط§ط¯ظ‡ ط§طµظ„غŒ ظ¾غŒع©ط±ظ‡ ظ‡ط§غŒ ط³ط§ط®طھظ‡ ط´ط¯ظ‡ طھظˆط³ط· ط¢ظ‚ط§غŒ ظ…ظˆط¦ع© ظ…ظˆط±ط¯ ط§ط³طھظپط§ط¯ظ‡ ظ‚ط±ط§ط± ظ…غŒع¯غŒط±ط¯. ط¨غŒ ط´ع©طŒ ط´ظ…ط§ ظ‡ظ… ط¨ط§ ظ…ط´ط§ظ‡ط¯ظ‡ طھط¹ط¯ط§ط¯غŒ ط§ط² ط¢ط«ط§ط± ظ…ظ†طھط®ط¨ ط¢ظ‚ط§غŒ ظ…ظˆط¦ع© ط¯ط± ط²غŒط±ظ„ط¨ ط¨ظ‡ طھطط³غŒظ† ط§غŒظ† ظ‡ظ†ط±ظ…ظ†ط¯ ط®ظˆط§ظ‡غŒط¯ ع¯ط´ظˆط¯.
همه چیز از خواستن شروع می شود
خواستن، غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است
همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را میخواهد،
اینجاست که خواستن، قدرتش را به رخ می کشد ...
مشکل انسان ها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست
مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست ...
اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شود
به محض اینکه شما چیزی را دیدید که داشتنش را میخواهید
خوشبحتی تبدیل به احساسی می شود که تا آن را بدست نیاورید از آن محرومید
و اینجاست که حسادت رخ میدهد
حسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوشش میکند
و شما را ملزم به تصاحب میکند
حسادت یعنی تشخیص چیزی که دیگران دارند و شما ندارید
اما میخواهید داشته باشید
در حسادت، مشکل شما نداشته های دیگران نیست،
بلکه داشته هایی است که آنها دارند و شما ندارید
به عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادت نمیکنید،
زیرا دیگران هم سیاره ندارند
خیلی مهم است که بدانید میزان حسادت به میزان ارزشی است، که شما برای دیگران قائلید
تا مادامی که در درون شما به همان اندازه که حواستان به دیگران هست
به خودتان نیست، حسادت رخ می دهد
زیرا حواس ِ چندگانه ی بشر ذاتا عاشق جستجو است.
و نسل ما را از کودکی طوری بار آورده اند
که بیشتر در دیگران جستجو کنیم تا خودمان
اینگونه است که به چشم خود با بهترین هایمان نمی آییم
اما مراقبیم دیگران با چه چیزهایی به چشممان می آیند
تا مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگران است
هیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شود
زیرا همیشه در هر سطحی که باشیم یا هر چقدر از دیگران به دست آورده باشیم
باز هم چیزی هست که نداشته باشیم
و دوباره درگیر تصاحب میشویم و تا بدست نیاوریمش آرام نیستیم ...
و این چرخه ی باطل ادامه دارد
سخت است باور اینکه یک انسان میتواند خودش را با نداشته هایش بپذیرد
انسان تا وقتی خود را کشف نکرده، از خود لذت نمی برد و
تا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعت کند
تا وقتی هم که نتواند به خودش قناعت کند، جواب سوال هایش را در دیگران میجوید
آنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند ...
که هیچ گاه پیدا نمی شود
نیت ها، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند
شما درس نمی خوانید که به دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید
شما درس میخوانید که دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید
شما زیباترین لباستان را در مهمانی به خاطر این تن نمیکنید که خودتان از خودتان لذت ببرید
شما زیباترین لباستان را میپوشید که دیگران از آن لذت ببرند
و این لذت را با تعریف هایشان به شما انتقال دهند
شما 3 سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی را بخرید
که در رویایتان همیشه پشتش نشسته اید
شما کار میکنید تا ماشینی را بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العاده است
....
شما آنقدر در دیگران حل شده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر، نگرش،
زندگی و ارزش های آنهاست
ارزش هایی که چون همیشه به واسطه ی حضور دیگری ارزش میگیرد
پس رقابت ایجاد می کند
رقابت بین تمام افرادی که "خود" را جا گذاشته اند
و با هم بر سر اول بودن رقابت میکنند
طبیعی است که شما حتی اگر اول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد
زیرا همیشه در هر چیزی، بالای داشته های شما وجود دارد
.
.
.
.
باید باور کرد احساس زیبایی در زندگی به درون شماست.
به صرف اینکه وارد دنیای بیرونتان می شوید
اگر "خود" را همراه نداشته باشید به "جلب توجه" پناه میبرید.
و هر چقدر هنرمندانه توجه ها را جلب کنید
در لحظات تنهایی چیزی برای لذت بردن ندارید
زیرا توجه نیز مفهومیست که با حضور دیگران تعریف می شود.
و دیگران هم برای مدت زیادی شما را اول نگه نمیدارند ...
زیرا طاقت دوم بودن را ندارند
و اینگونه است که دیگران میتوانند برای احساس ِ خوشبختی شما تصمیم بگیرند
زیرا این احساس را روی اطرافیانتان سرمایه گذاری کرده اید ...
یـــــــاد بگیرید که شما در یک چیز اول هستید.
حتی اگر نخواهید هیچ کسی نمی تواند جز شما در آن اول باشد
آن هم خود بودن است.
شما اگر خودتان باشید جذابید
زیرا جذابیت مختص هر چیز کمیاب است.
و از هر انسان، تنها یکی به وجود آمده
مشکل از جایی شروع می شود که شما آنقدر خود را فراموش کرده اید
که دیگر نمی توانید خصوصیات واقعی خودتان را زندگی کنید
برای همین است که به همین شیوه ادامه میدهید.
هیچ کسی نمی تواند شما را به خود بیاورد
چون خیلی ها شبیه شما خودشان را چال کرده اند و طبق هنجار های اجتماع بار آمده اند
باور کنید همین الان این نوشته را با لذت می خوانید
اما بعد از ظهر وقتی میخواهید به خیابان بروید طوری لباس می پوشید، طوری حرف میزنید، طوری رفتار میکنید که دیگران بپسندند
آنقدر خودتان نبوده اید که به طور ناخود آگاه از پس خود نبودن بر می آیید ...
بیایید باور کنید کافیست یک بار باب میل دلتان بچرخید
تا شب وقت خوابیدن پر از احساس خوب باشید
به درک که دیگران میگویند "این جو گیر رو نگاه کن"
وقتی دلتان میخواهد زیر باران برقصید خوب برقصید ...
وقتی دلتان میخواهد رانندگی پشت یک فولکس واگن را تجربه کنید،
این کار را انجام دهید
وقتی دوست دارید دستمال گردن بگذارید خوب بگذارید ...
مهم احساس شماست.
اگر دیگران هم عکس العملی نشان دادند به پای این بگذارید
که شهامت انجام خواسته های درونی خود را ندارند
و میخواهند از کسی که این کار را میکند ایراد بگیرند
این را بدانید که :
خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها حاصل نمی شود
خوشبختی مستقل تر از این حرفاست که وابسته به بود و نبود ِ چیزی شود
و هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشته باشید
اگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزنید راضی باشید
خوشبختی در شما استمرار پیدا میکند ... و هر لحظه برای شما زیباست
حتی دردهایتان را دوست دارید
زیرا دردهایتان بیشتر از هر چیزی به درونتان تعلق دارند ...
دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالت میدهند
و زیباتر از این نخواهد بود
که خوشبختی را با واقعیت ها تجربه کنید نه با رویاهای نافرجام